بیکاری

خسته شدم از دل بستن به آدمایی که دوستشون ندارم و دل کندن از آدمایی که دوستشون دارم بیکاری...

ی وقتایی به شدت احساس تنهایی میکنم..احساس اینکه کسی نیست که منتظر پیام من باشه..کسی نیست که منتظر پیامش باشم..کسی نیست که بخاطرش به خودم برسم..که بخاطرش اون لباس قشنگمو بپوشم..تا وقتی حرف از دوست داشتنت نزده بودی میتونستم با آدمای دیگه حداقل همکلام بشم.. یا لاقل بهشون فکر کنم..ولی الان دیگه نمیتونم..فقط خودت میتونی منو برگردونی به این زندگی..نمیتونم به بودن کسی غیر از تو حتی فکر کنم..لطفا برگرد..من خیلی تنهام..مریض شدم..لاغر شدم..غمگین شدم..برگرد.. بیکاری...ادامه مطلب

حتی فکرشم نمیکردم بتونم این روزا رو بگذرونمو بازم سرپا باشم..بازم نفس بکشم..سرکار برم..غذا بخورم..و به زندگی ادامه بدم..حالا فهمیدم که خیلی سخت جونتر از چیزی هستم که فکرشو میکردم..با این حال بازم وسط تمام روزمره های زندگییهو یادت میفتمیهو قلبم تیر میکشهیهو نا امیدی و غم تموم وجودمو میگیره..نفسم تنگ میشه و خاطراتت و تصویرت از جلو ذهنم میگذره..و من با تمام وجود دلم میخواد که برگردی..دلم میخواد که کنارم باشی..من با تمام وجودم دوستت دارم و حسرت اینکه چرا بهت نگفتم داره روزبروز آبم میکنه..حسرت اینکه نمیتونم بیام ببینمت و باهات حرف بزنم..حسرت زندگی نکرده با تو..حسرت لحظاتی که میتونست در کنار تو بگذره و نگذشت..من میدونم تو بالاخره بلند میشی از روی تخت..بالاخره بهوش میای.. و منو یادت میاد.. و اولین کسی که پی ش بگردی من باشم‌..اونوقت من با آغوش باز میپذیرمت..همین روزاست که میشه ۳ماه که تو کما هستی..من بهت وفادارم و چشم انتظار..فقط برگرد.. فقط بیدار شو.. بیکاری...ادامه مطلب

دلبر جانممنون که برگشتی.. ممنون که بیدار شدی.. ممنون که تنهام نذاشتیدیروز وقتی فهمیدم بیدار شدی داشتم از خوشحالی بال درمیاوردم انگار دنیا رو بهم دادن.. خدا بالاخره جوابمو داد و دعاهامو مستجاب کرد..اما اما..باید بگم از دیروز تا الان آرومتر که نشدم هیچ بیتاب تر شدم برای دیدنت و بی قرارتر شدم برای حرف زدن باهات..دلم میخواست این دیوارا نبود این آدما نبودن..من واسه دیدنت نیاز به اجازه گرفتن از کسی نداشتم..اونوقت بال درمیاوردم میومدم کنارت..باهات حرف میزدم میخندیدیم برات کتاب میخوندم.دست و پاهاتو ماساژ میدادم که این ۴ماهی که تو خواب بودی و الان لمس شدن و نمیتونی تکونشون بدی دوباره حس بهشون برگرده..انقدر کنارت میموندم که اگر حتی تو این ۴ماه منو فراموش کردی مثل خیلی چیزای دیگه که از حافظه ت پاک شده..دوباره عاشقم بشی..دوباره دلت بی تاب دیدنم بشه..دوباره دوستم داشته باشی..اصلا از نو..انگار نه انگار که ۲سال گذشته چی بود و چی گذشت..فقط خوش بحال من..خوش بحال من که ۲سال بیشتر دوستت داشتم و دارم و خواهم داشت..زودتر خوب شو لطفا.. زودتر به اونایی که دورت هستن بگو که میخوای منو ببینی.. بگو که دوست داری باهام حرف بزنی.. شاید دیگه انقدر سنگدل نباشن که نزارن بیام پیشت.. شاید دلشون به رحم بیاد برای ۴ماه دلتنگی.. ۴ماه دوری و جدایی.. ۴ماه نگرانی و گریهخوبتر شو لطفا..خدایا شکرت بیکاری...ادامه مطلب

دلم میخواد آرامش به خونه برگرده..

البته این شلوغیا رو هم دوست دارم ولی بعد از مدتی خسته میشم..

دلم میخواد یکم خونه خلوت بشه..

وقتی از سرکار برمیگردم خونه موهامو باز کنم بریزم دورم.. دراز بکشم جلو تلوزیون و چایی بخورم و با آرامش فیلم نگاه کنم و خستگی در کنم..

نگران این نباشم که وای حالا شام چی درست کنیم و کلی ظرف و سرو صدا....

آخر شبم انقد هلاک نیفتم و از هوش نرم..

دوست دارم آرامش به خونه برگرده حتی برای یک مدت کوتاه..

بیکاری...

انگار زمان داره برمیگرده عقب..

همه چیز از اول شروع شده..

دوباره داره تکرار میشه..

فقط ازت میخوام دل کسی نشکنه..

بسه هرچی تاوان دادم..

بیکاری...

ای خدای بزرگ

کمکم کن..

نمیدونم چیکار باید بکنم

به حرف قلبم گوش کنم!!

به حرف عقلم گوش بدم!!!

خدایا تا الان هربار به حرف قلبم گوش دادم اتفاق خوبی نیفتاد..

دلم نمیخواد دلم بسوزه..

دلم میخواد درست تصمیم بگیرم..

کاش یه نوری یه اتفاقی یه حسی

کاش یه جوری کمکم کنی

این روزا بیشتر از همیشه بهت احتیاج دارم

تنهام نزار

بیکاری...

اشتباه ما زمانیه که حس میکنیم بالاخره فراموش میکنه.. درسته.. تو هرچقدر هم نامردی کنی.. پشت پا بزنی.. خیانت کنی طرفت یک روزی از خواب بیدار میشه و حس میکنه دیگه هیچ کینه و ناراحتی و غصه ای تو قلبش نیست بیکاری...ادامه مطلب

نمیدونم چه اتفاقی در درونت میفته که حس میکنی بدرد کاری که داری انجام میدی نمیخوری. حتی اگه همه عالم و آدم بگن تو عالی هستی. خودت حس میکنی که نیستی. اون چیزی که خودت از خودت انتظار داری نیستی.

بیکاری...

و بالاخره تصمیم گرفتیم بیاییم و در این فضای از یاد رفته متنی بنویسیم که عبرت شود برای سایرین.امان از دست روزگار.. بیچاره وبلاگ جانمان که هروقت احساس تنهایی میکنیم و غمبادها سر دلمان مانده یادی از این فلک برگشته میکنیم.این کنکور لعنتی تموم شه بلکه باری از دوشم برداشته بشه یکم راحتتر به تفریحاتم برسم. آخه الان یکم معذب بهشون میرسم. درواقع یجور عذاب وجدان دارم. بیکاری...ادامه مطلب